
دو دستهبندی بزرگ برای استراتژیهای معاملاتی روزانه وجود دارد: 1 – احتیاطی 2- سیستماتیک یا اتوماتیک.
شما میتوانید به ترکیب این دو نوع استراتژی نیز بپردازید. یک استراتژی احتیاطی در واقع به شما این اجازه را میدهد که راه گریزی برای هنگام خطرات داشته باشید.
یک رویکرد سیستماتیک نیز به زمانی مربوط میشود که شما در هنگام هشدار سیگنال وارد معامله شده و ریسک را بر اساس معیارهای از پیش تعیین شده مدیریت کنید.
یک رویکرد سیستماتیک برای معاملات روزانه به این معنا است که شما از نادیده گرفتن یک هشدار معاملاتی اجتناب کنید.
استفاده از این رویکرد برخی از عناصر انسانی که میتواند با موفقیت استراتژی در تضاد باشد، از بین میروند.
مدیریت ریسک مربوط به یک رویکرد سیستماتیک میتواند قبل از پیادهسازی تست شود تا ببینید که این رویکرد در گذشته جوابگو بوده است یا خیر.
مزایای مختلفی برای استفاده از یک رویکرد سیستماتیک وجود دارد. بکتستگیری نمونهی دادهها میتواند برای شما اعتماد به نفس لازم را برای اجرای استراتژی معاملاتی فراهم کند.
اطمیان حاصل کنید که قبل از در معرض ریسک قرار دادن سرمایهی واقعی، آن را با استفاده از دادههای واقعی تست کنید.
شما همینطور میتوانید استفاده از یک حساب دمو یا تمرینی را در نظر بگیرید تا این استراتژی را تمرین کنید و مطمئن شوید که برایتان سودآور است.
اگر شما برنامه دارید که از احتیاط بهره بگیرید، باید قبل از ثبت کردن معامله خود، برنامههای خود مربوط به مدیریت ریسک را تنظیم کنید.
با اینکه ضروری نیست که از یک فرمول ریسک و پاداش یکسان برای هر معامله استفاده کنید، وفادار ماندن به یک روند معمول میتواند مفید واقع شود.
در نهایت باید توجه داشته باشید که شما به هیچ وجه در هر معامله پیروز نخواهید بود.
شما در واقع سعی میکنید که یک برنامه تابع استراتژی مدیریت ریسک خود شکل دهید که به شما اجازه میدهد یک استراتژی معاملاتی روزانه موفق، خلق کنید.
احتمالا شما با مفهوم ریسک و پاداش آشنایی کافی دارید. این مفهوم نشان میدهد در هر سرمایه گذاری معاملاتی هر چقدر ریسک بیشتر باشد، مقدار سود بازگشتی احتمالی نیز بیشتر خواهد بود. اما بسیاری از سرمایه گذاران نمیدانند چطور سطح ریسک مناسب را برای پرتفوی معاملاتی خود تعیین کنند.
ریسک و پاداش در واقع دیدگاهی است که تقریبا برای هر چیزی که میتواند سودآوری داشته باشد، صحت دارد. هر زمان که بر روی هر چیزی سرمایه گذاری کنید، ریسکی برای آن وجود دارد.
در هنگام سرمایه گذاری ممکن است سرمایه شما از بین برود. برای تحمل آن ریسک، شما انتظار دارید سودی به دست آورید که ضررهای احتمالی شما را پوشش میدهد.
به طور کلی ریسک هر چقدر بیشتر باشد، در صورت موفقیت شما میتوانید مقدار بیشتری به عنوان سود انتظار داشته باشید و اگر ریسک کم باشد، به طور میانگین سود کمتری به دست میآورید.
برای اندازه گیری ریسک بازار، سرمایه گذاری و تحلیل گران در واقع از روش ارزش در ریسک (Value at Risk) یا به طور مخفف از VaR استفاده میکنند.
در واقع VaR روشی آماری از مدیریت ریسک است که ضرر احتمالی یک نماد یا پرتفوی معاملاتی و همینطور احتمال رخداد این ضرر را مورد محاسبه قرار میدهد.
در این روش فرض میشود که محتوای پرتفوی در حال اندازه گیری، در یک بازه زمانی مشخص، تغییر نکرده است. بنابراین این روش برای کوتاه مدت اثر بیشتری دارد و برای بلند مدت کمتر مناسب است.
شما باید به معاملات به عنوان یک کسب و کار و بیزینس نگاه کنید. شما باید ایده شفافی از اینکه چه مقدار سرمایه میخواهید به فعالیت های معاملاتی روزانه خود اختصاص دهید، داشته باشید. این میتواند در طول زمان تغییر کند، اما بالاخره شما باید از یک جایی شروع کنید.
معاملات روزانه باید یکی از چند استراتژی سرمایه گذاری و تنوع بخشیشده باشد که شما به پرتفوی خود اختصاص میدهید. علاوه بر این، مبالغی که شما برای معاملات روزانه اختصاص میدهید نباید از خرج های ضروری شما مانند تغذیه و مخارج خانه باشد.
زمانی که سرمایه خود را به فعالیت های معاملاتی روزانه اختصاص داید، در ادامه میتوانید به تصمیم گیری در مورد اینکه میخواهید از چند استراتژی استفاده کنید یا خیر.
آیا میخواهید همه سرمایه خود را با استفاده از یک استراتژی معامله خواهید کنید یا اینکه چند استراتژی همزمان را در نظر گرفتهاید؟
شما باید از این قانون ساده تبعیت کنید و تمام سرمایه خود را از یک طریق معامله نکنید. این مفهوم با تنوع بخشی یا Diversification شناخته میشود.
طبق این تئوری، زمانی که سرمایه خود را بین استراتژی های مختلف پخش میکنید، ریسک شکست خوردن استراتژی و مختل شدن فعالیت های معاملاتی روزانه را کاهش خواهید داد.
بنابراین اگر شما دارای سه استراتژی هستید که سودآور هستند و یکی برای شما ضرر به همراه دارد، احتمالا تجربه معاملاتی مثبتی در آن روز خواهید داشت.
تعداد زیادی از معاملهگران، قانون 1 درصد را دنبال میکنند. به زبان ساده، این قانون اعلام میکند که شما هیچوقت نباید بیش از یک درصد از سرمایه کل خود را به یک معامله اختصاص دهید.
بنابراین اگر 50 هزار دلار در حساب معاملاتی خود داشته باشید، مبلغ سرمایهگذاری شده شما برای هر معامله نباید بیش از 500 دلار باشد.
این استراتژی برای معامله گرانی که دارای حساب هایی با کمتر از 100 هزار دلار هستند مناسب است و برخی از آنها اگر امکانش را داشته باشند، میتوانند تا 2 درصد نیز به هر معامله اختصاص دهند.
بهترین روش برای اینکه ضررهای خود را مدیریت کنید این است که این درصد را همیشه کمتر از 2 حفظه کنید در غیر این صورت مقدار قابل توجهی از سرمایه خود را در معرض خطر قرار خواهید داد.
تحمل ریسک یکی از عناصر بسیار مهم در هنگام شروع به سرمایهگذاری است. بسته به شرایط سنی، درآمد، سرمایه گذاری ها و اهداف معاملاتی، شما باید در هنگام معامله محافظه کار یا مهاجمانه عمل کنید.
آسان ترین راه برای اینکه متوجه شوید در کدام دسته قرار میگیرید این است که بر اساس سن گزینه ها را بررسی کنید. اگر جوان هستید و در حال شروع حرفهی خود، شما میتوانید مهاجمانه عمل کنید و اگر سن بالاتری دارید و در حال نزدیک شدن به بازنشستگی هستید، پس احتمالا نزدیک به گروه محافظه کاران هستید.
اگر فکر میکنید باید مهاجمانه عمل کنید، روند معاملاتی شما پیچیده نیست. به سادگی باید اکثر سرمایه گذاری خود را به سهام و اوراق بهادار اختصاص دهید و چندان توجهی به اوراق قرضه نداشته باشید.
اگر خود را در دسته معامله گران متعادل و محافظه کار میبینید، نباید به سراغ ریسک های بزرگ بروید و چیزی که برای شما بهترین گزینه است، رشد ثابت است. در این راه بهتر است بین 40 تا 70 درصد از سرمایه خود را به سهام اختصاص دهید تا در مقابل نوسان های بازار مقاوم تر باشید.
ظرفیت ریسک برخلاف تحمل ریسک مقداری از ریسک است که سرمایه گذار باید آن را متحمل شود تا به اهداف مالی خود برسد. نرخ سودآوری که برای رسیدن به این اهداف لازم است را میتوان با بررسی بازه های زمانی و ملزومات و اهداف سودآوری محاسبه کرد.
در ادامه، میتوان از این اطلاعات نرخ سودآوری برای کمک کردن به تصمیم گیری در مورد انواع سرمایه گذاری ها و سطوح مختلف ریسک، استفاده کرد.
اهداف درآمد زایی باید ابتدا محاسبه شوند تا مقدار ریسکی که ممکن است داشته باشند، مشخص شود.
یکی از موانعی که بسیاری از سرمایه گذاران با آن روبهرو هستند این است که تحمل ریسک و ظرفیت ریسک آنها برابر نمیباشد. وقتی مقدار لازم برای ریسک از مقداری که سرمایه گذار میتواند تحمل کند فراتر میرود، در اغلب مواقع مشکلی در رسیدن به اهداف معاملاتی ایجاد میشود.
از طرفی دیگر اگر تحمل ریسک بالاتر از ریسک لازم باشد، ممکن ریسک ناخواسته و غیرضروری برای معاملات به وجود بیاید.
اختصاص دادن زمان کافی برای درک شرایط ریسک شخصی خودتان ممکن است نیاز به برنامه ریزی مالی داشته باشد. در حالی که رسیدن به اهداف شخصی و مالی امکان پذیر است اما زمانی که احساسات شخصی پای خود را فراتر میگذارند، ممکن است منطق و دلیل کنار زده شود.